جدول جو
جدول جو

معنی دور برداشتن - جستجوی لغت در جدول جو

دور برداشتن
گرم شدن خیز برداشتن
تصویری از دور برداشتن
تصویر دور برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
دور برداشتن
سرعت گرفتن، سرعت پیدا کردن، تند شدن
تصویری از دور برداشتن
تصویر دور برداشتن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست برداشتن
تصویر دست برداشتن
دست از کسی یا کاری دست کشیدن از او یا از آن ول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوف برداشتن
تصویر خوف برداشتن
ترسیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
بلند کردن باری را از دوش و گردن و پشت کسی یا چارپایی، آبستن شدن حامله شدن، تخفیف دادن رنجهای کسی. یا بار برداشتن از دوش کسی. باو کمک کردن ویرا یاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گود برداشتن
تصویر گود برداشتن
خاک برداشتن از زمین، زمین را گود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صورت برداشتن
تصویر صورت برداشتن
لیست کردن، سیاهه کردن، سیاهه نوشتن
نقاشی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست برداشتن
تصویر دست برداشتن
دست برآوردن، دست بلند کردن
کنایه از ول کردن، صرف نظر کردن، دل کندن از چیزی
فرهنگ فارسی عمید
سیاهه برداری پیکر برداری تصویر صورتی را برداشتن، استنساخ کردن از نوشته ای، عکس گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گود برداشتن
تصویر گود برداشتن
خاک برداری کردن در زمینی برای ساختن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوت برداشتن
تصویر نوت برداشتن
یاد داشت برداشتن یاد داشت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صورت برداشتن
تصویر صورت برداشتن
((~. بَ تَ))
نسخه برداری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در بر داشتن
تصویر در بر داشتن
Contain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
অন্তর্ভুক্ত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
دست کشیدن، دل برداشتن، از چیزی دل کندن از آن قطع علاقه کردن، صرف نظر کردن
فرهنگ لغت هوشیار